Neue Seite 3

cinema-ye-azad

سينمای آزاد

. Postfach 100525 D-66005 Saarbrücken   .Tel: 0049 681 39224 . cinema-ye-azad@T-online.de

آرشيو               کارنامه              عکسها               خبرها                تماس با ما

سرآغاز

*
وقتی نورچشمی های سينمای جمهوری اسلامی هم معترض می شوند!!!


آقای عباس کيارستمی فيلمساز حکومتی هم به جمع معترضين پيوسته ودرهمايشی با عنوان سينمای متفاوت ايران که 5آبان 81 در فرهنگسرای هنر (!) برگذار شد در نقش يک چريک بيباک در آمد وبی آنکه به روی خودش بياورد که خود او چه نقش مهمی در دوام رژيم کنونی داشته؛ زبان به اعتراض گشود .حرف هايی گفت که دلسوزان واقعی سينمای درد کشيده ايران بارها گفته ونوشته بودند اما با تمسخر وبی اعتنايی ايشان وديگر سينماگران سينمای گلخانه ای ودنبالچه های خارج کشوری آنا ن مواجه شده بودند. حالا چه اتفاقی افتاده که آقای عباس کيارستمی اين چنين با بی چشم رويی به ولی نعمتان خويش مي تازد؟ ايا او هم سرانجام دريافت که اين رژيم رفتنی است ودارد جای پايش رابرای حکومت آينده محکم مي کند؟ ويا حکومت خود که جامعه را در حال انفجار مي بابد وميداند که 4000 عضو خانواده سينمای ايران که به وضوح ديده اند که رژِيم اسلامی طی سالهای متمادی بودجه وامکانی را که بايدصرف پيشبرد سينما بشود در اختيار چند فيلمساز گوش بفرمان وچند دلال ايرانی وخارجی گذاشته تا برچهره غير انسانی اش صورتک انسانی بگذارند و حالا که بوی گند وعفن جامعه مدنی شان شامه آزار شده دريافته که دور نيست زمانيکه خانواده به ظاهر خاموش سينما هم به خيزش ها وجنبش های عمومی که آغاز شده به پيوندند. آقای عباس کيارستمی وهمزمان با وی داريوش مهرجويی نقش سوپاپ اطمينان را بعهده گرفته اند تا خشم سرکوب شده جامعه سينما يی ما تسکين بيابد وحکومت قادر باشد با مهار بخش های حساس جامعه باز هم به عمر ننگين خود ادامه دهد. همان گونه که حکومتيان از همان قلدر ها ودزان اموال عمومی ؛قاتلان مردم ما؛ اشغالگران سفارت ومامورين امنيتی نظير ؛ کرباسچی؛ عبدی؛ شمس الواعظين ؛جلالی پور؛ حجاريان؛چهره های محبوب ساختند ودر رأسشان خاتمی مردم فريب را قرار دادند. وزير سانسورژيم رازيرعنوان چهره ای مترقی به اتحاديه اروپا وآقای بيل کلينتون تقديم نمودند وراديوی بی بی سی ؛ راديوی آزادی مرحوم وصدای آلمان واحزاب ايرانی متمايل به جناح مشاطه گر به خدمت در آمدند وهمراهشان دلالان وکارچاق کن های سياسي در راديو تلويزيون و مطبوعات فارسی زبان هم برای رژ يم وقت خريدند وبه نوعی مشوق رژيم بودند تا با شقاوت وبي رحمی بيشتری سر ببرد ؛ گردن بزند؛ شکنجه بدهد؛ سر به نيست کند؛فحشا ؛ اعتياد ؛ فقر ؛را گسترش دهد ,ودست دنيای سرمايه داری را برای چپاول هرچه بيشتر ثروت های ملی ما باز بگذارد . امادر ايران آزاد شده فردا اگر به فرصت طلبهاياجنايتکاران تغيررنگ داده شده؛ نمايندگان مجلس دست نشانده ولی فقيه ؛ وهنرمندان حکومتی وديگر کسانی که به نوعی رژيم نيمه جان, در حال سقوط جمهوری اسلامی راسر پا نگداشتند باز هم ميدان بدهند؛ ايا اين ذهن های آلوده واين انسان نماهای نان به نرخ روز خور بار ديگر سد راه ترقی وپيشرفت سر زمين ما نخواهند شد؟ بررسی دراين امر به گمان ما مهم رابه سازمانهای سياسی راستين وسازمانهای مدافع حقوق بشرکه در آلودگی های حکومت به خصوص بعد ار خرداد 76 سهمی نداشتنه اندواگذارميکنيم وبر مي گرديم به کار خودمان وسينما؛ من به صراحت مي گوِيم که به سهم خودم با همان دقت هميشگی به ياری همراهانمان در داخل ايران ؛ به مسايل سينمای ايران توجه خواهم داشت به خصوص که کسانی چون عباس کيارستمی وداريوش مهرجوِييی ويا محسن مخملباف وايل تبارش يا رخشان بنی اعتماد وتهمينه ميلانی وهمه آن هايی که حق جامعه سينمايی ما رابه ناحق به نفع موقعيت خود مصادره کردند نمي بايستی امکان داد درجهت آينده سازی برای خود ويا برای فرونشاندن طغيان در حال وقوع مردمی؛ نقشه طراحی کنند. بعد از اين مقدمه ضروری برگرديم به گفتار اخير آقای عباس کيارستمی. (حرفهای کيارستمی را من درنيمروز709آبان81 خوانده ام )
آقای کيارستمی در اين سمينار سران رژيم را خطاب قرار داد وگفت:
*اگر موافق سينما هستيد چرا سينما نمي سازيد چرابرای 13 مليون جمعيت تهران تنها 60 سالن غير قابل استفاده وجود دارد ؟
آقای نابغه قرن ( به ادعای نشريات داخلی؛ مطبوعات ايتاليا اين واژه را مناسب ايشان ميدانند) از چه زمانی دريافته اند که يکی از مشکلات عديده سينمادر ايران؛ کمبود سالن است؟ آقای کيارستمی سالهاست در جشنواره های سينمايی حضور فعال دارد. ايا هرگز کلامی در راستای مشکلات فيلمسازی در ايران به زبان مبارکشان جاری شده است؟ همين جناب در زمان وزارت ضرغامی (قبل از انقلاب !دوم خرداد) در مصاحبه راديوِيی در مادريد به تمام سياست های سينمای جمهوری اسلامی و وزارت ارشاد صحه گذاشت وآنرا خوب ومقبول توصيف کرد وقتی هم در جشنواره های سينمايی چند خبر نگار فضول سئوال های نابابی! بابت اوضاع واحوال سينمای جمهوری اسلامی مطرح کردند اين جناب بر افروخته شد وتوليد 100 فيلم در سال را دليل بر تحرک وآسان بودن فيلمسازی در ايران و عدم وجود موانع باز دارنده در کار فيلمسازی دانست .حتی اعصاب مبارکشان از بابت برخی انتقاد های ملايم خبرنگاران آسيب ديد وصريحا اعلام داشت که حاضر نيست يک کلمه نا باب در باب جمهوری اسلامی بشنود.او حجاب اجباری را يک مسئله کوچک شهری دانست؛ ورفتار دولت را در مقابله با دارندگان آنتن های ماهواره ای مناسب فرهنگ جامعه قلمداد نمود وسعيدی سيرجانی راکه سرانجام به دست واواک به قتل رسيد بدين بهانه که واقع بين نيست ملامت نمود وبسياری از حرفها ورفتارهای ديگر که اشاره بدان ها از ظرفيت اين نوشتار فراتر است.در باره کمبود سالن سينما در جمهوری اسلامی ؛ اين واقعيتی نيست که بتوانند پنهانش کنند در اوايل صدارت خاتمی محبوب ؛ آقای مجتهدی صاحب سينما تهران (ميامی سابق )با صراحت اعلام داشت: جمعيت کشور دوبرابر شده اما سينماها از نصف هم کمتر شده. وبعد افزود: مثل اينکه ما هميشه بايد ته خط باشيم هيچ کس به فرياد سينما نرسد باز خدا پدر ضرغامی (مسئول امور سينمايی قبل انقلاب! دوم خرداد) را بيامرزد که در مورد برق مصرفی کمک هايی ميکرد... ( مجله سينمای آزاد؛دی77به نقل از مجله فيلم چاپ تهران شماره 218 ) البته آقای سيف اله داد در دولت خاتمی هم در اين خصوص صحبت کرد وبه دروغ وعده داد که سالن های بسياری برای سينما خواهند ساخت ؛نه تنها بدين وعده عمل نشد بلکه همان معدود سالن های نيمه مخروبه هم يا تعطِيل شده ويا در حال تعطيل است . حالا معلوم نيست به چه نيتی بعداز چند سال اعتراض وگله وشکايت اهالی سينما واعتراف های متوالی مسئولين سينما يی وسکوت آقای کيارستمی ؛ايشان به ناگهان از خواب بيدار می شوند در می يابند که در اين 23سال حتی يک سالن سينما هم ساخته نشده است وپا را از اين حد هم فراتر مي گذارد وگستاخانه مي گويد :
کسی از مسئولان جرات نمي کند سند ساخت يک سينما را امضاء کند
ديگر اين که در اين همايش ايشان ميفرمايند :
گفتند نيمساعت فيلم ده (آخرين ساخته عبای کيارستمی که در جشنواره کن 2002 ناکام ماند )را حذف کن تا اجازه نمايش دهِيم؛ آنها ( منظور مسئولين امور سينمايی دولت خاتمی است ) درموردسانسور گفتگو نمي کنند ؛ ابلاغ مي کنند
اما اعتراض استاد نابغه به سانسور فيلم ؛ بيشتر برای شوخی وجوک محافل مناسب است؛ چرا که او خود نخستين کارگردانی بود که سانسور را تاييد کرد وراهی گشود برای ديگر کارگردانان سينمای گلخانه ای که سازش وکرنششان را در برابر سانسور در جمهوری اسلامی توجيه کنند. همزمان با وی داريوش مهرجويی هم به نوعی حضور سانسور را ضروری دانست وبعد از اظهار لحيه اين دو استاد بود که کارگردانان نورسيده سينمای گلخانه ای از آن جمله سميرا مخملباف وابوالفضل جليلی باشهامت سانسور را برای رشد خلاقيت امری ضروری دانستند .ياد آوری چند تايی ازگوهر افشانی های آقای کيارستمی در زمينه سانسور مي تواند مناسب اين نوشتار باشد :
* برای من بهترين نوع فيلمسازی اين است که تا زير سقف سانسوريعنی, تا آنجا که جمهوری اسلامی اجازه مي دهدمسايل را مطرح کنم
(وقتی ايشان فقط تا زير سقف سانسور پيش روی مي کنند ؛سانسور چيان به چه شگردی متوصل شده اند تا توانسته اند قيچی را از زير سقف عبور دهند برنوار فيلم برسانند؛ نکندسقف؛شکاف برداشته است!!)
*من رضايت می دهم 5دقيقه از فيلمم را سانسور کنند چون فيلمساز جهان سوم هستم ومجبورم با سانسور کنار بيايم
(آيا ايشان در اثر تحولات شگفت انگيز از جهان سوم به جهان اول صعود کرده اند که ديگر سانسور را تاب نمي آورند ؟يا معترضند که چرا رژيم قول وقرارش را ناديده گرفته و5دقيقه سانسور را به 30 دقيقه رسانده است؟ ما به دفاع از مقامات صالح سانسور بر مي خيزيم واعتراض آقای کيارستمی را باطل اعلام مي کنيم. چرا که 5دقيقه سانسور به زمانی مربوط مي شد که هنوز پرومته اسطوره ای آقای عباس معروفی به رياست جمهوری نرسيده بود وزنده ياد هوشنگ گلشيری به وی تبريک وتهنيت

نگفته بود؛ رهبری گفتگوی تمدن ها را به آقای خاتمی نسپرده بودند الان ديگر 5دقيقه سانسور برای دولت اصلاحات باعث سر افکندگی است .از اين گذشته براساس نظريه انقلابی خود ايشان سانسور خلاقيت را افزايش می دهد اميد داريم آثار ايشان بعد از اعمال30 دقيقه سانسور به چندان موقعيتی دست يابد که تاريخ سينما هرگز نظيرش را ثبت نکرده باشد)
*يکی از دلايل پيشرفت سينمای ايران ممنوعيت فيلم های اروپايی وامريکايی بود ونيز محدوديت هايی که جمهوری اسلامی گذاشت سودمند بود گذشته از سانسور محدوديت هايی از پيش تعين شده وجود دارد که سينماگران به جای تلاش برای تغير آن خودشان را با آن وقف مي دهند( نشريه پيام امروز به نقل از نيوزويک خرداد75)
البته ما نمي دانيم که رابطه مممنوعيت ورود فيلم ورشد سينما را چگونه هضم کنيم .در سال درحدود4000 فيلم در دنيا ساخته مي شود از آثار برجسته سينما گرفته تا کارهای پيش پا افتاده. جمهوری اسلامی از معدود کشورهايی است که ورود فيلم به آن بسيار محدود است ودليل آن هم ماهيت ارتجاعی وعقب مانده رژيم است که صحنه های بدون حجاب ويا رقص آواز ويا مجالس ميهمانی وبوسه وهمخوابکی وبسياری از رفتارهايی که در فيلم ها ی دنيای امروز امری عادی تلقی مي شود را نميتواند تحمل کندوآقای کيارستمی برای اينگونه تصميمات حکومت که ريشه اش برمي گردد به يک رژيم واپسکرا ؛ نتيجه مثبت مي يابد تا در دل مقامات جای بهتری بيابد واگر نه چطور ميتوان با بستن دروازه ها ومحروم کردن مردم از تماشای آثار متنوع سينمايی که بارزترين نتيجه اش افزايش شعور ودرک سينمايی مردم است ؛ پيشرفت سينما را باعث شد ؟ واگرفرامين ابلهانه وزارت ارشاد که آقای کيارستمی آنرا محدوديت سازنده(!) معنی مي کند؛ تطبيق دادن کارهای سينمايی ؛با اوامر آن وزارتخانه ؛تمکين در برابرخواست ها وفشارهای اداره سانسور؛ باعث پيشرفت وتحول سينما مي شود ؛ چرا خود ايشان به جای گلايه وشکايت؛ محتوای فيلم اخيرشان ده را با خواست رژيم تطبيق نداده اند تا حالا مجبور نباشند؛30 دقيقه از آنرا با ابلاغ تلفنی به آشغال دانی منتقل کنند؟
آقای کيارستمی در جای ديگر از سخنرانی اش مي گويد :
*با سينمای مستقل در هيچ جای دنيا عناد نمی ورزند جز ايران
من نمي دانم منظور آقای کيارستمی از سينمای مستقل چيست آيا ايشان از استقلال مادی سخن مي گويند ويا استقلال ذهن وانديشه؟ در اين خصوص بهتر است به اعترافات صريح داريوش مهرجويي در گفتگويی با نشريه سينما ؛مهر 81 استناد کنيم که گفت : سرتا پای سينمای ايران در انحصار دولت است دولت مثل يک استوديوی بزرگ روند فيلمسازی رادر اختيار دارد فيلمنامه ها را تاييد می کندکمک مالی مي کندونگاتيو ؛ پزتيوووسايل لابراتواری مي دهد...

در همين ارتباط معاون امود سينمايی سابق سيف اله داد اظهار داشت:
فيلم سکوت (محسن مخملباف )با ارزدولت ايران ( ِيعنی از کيسه مردم تهی دست ما)ساخته شده؛ سکوت؛طعم گيلاس؛آئينه و...فيلمهايی فراهم آمده با امکانات دولت است .( نقل از نشريه مهر آبان 77)
هر معنی ای که برای سينمای مستقل تصور کنيم به ايشان وديگر سينماگران سينمای گلخانه ای که که به گفته داريوش مهرجويی سرتاپای کارهايشان دولتی است ربطی ندارد. البته در سينمای ايران بوده اند سينماگران وتهيه کنندگانی که با سرمايه ای محدود دست به کار سازندگی زده اند چون تن به سازش نداده اند؛با خشم وعنادحکومت مواجه شده اند از هرنوع امتيازی محروم مانده اند؛ نامشان از ليست جشنواره ها خط خورده ؛فقر ؛بيماری وقرض ره آوردزبان درازی شان بوده است اما آنان وسرنوشتشان چه تشابهی به موقعيت کيارستمی ونظايرش دارد؟. به نمونه ای ازگفته های کيارستمی توجه کنيم تا دريابيم چرا مقامات سينمايی جمهوریاسلامی تمام بودجه سينمايی را که بايد صرف پيش برد امر سينما بشود به جيب چند نورچشمی سرازير کرده تا برای رژِيمی بی آبرو؛ آبروی کاذب کسب کنند.آقای کيارستمی در گفتگويی با نشريه گراند فوکوس هلند ميفرمايد :
چند موضوع هست که شما اجازه نداريد بدان بپردازيد ولی هزاران موضوع ارزشمند ديگر هم هست؛اگر شما فقط به طرف چيز هايي برويدکه اجازه نداريد مطرح کنيد؛ به بچه هايی ميمانيد که به چيز هايی که برايشان ممنوع هست پيله مي کنند. هنرمند بايد رئاليست باشد
هنرمندی که برای منافع شخصی اش به اين درجه از سقوط مي رسد که اعتراض وايستادگی در برابر سانسور وکنترل فکر وانديشه را باپيله بچه ها ی نق زن در يک کفه مي گذارد وبرای رئاليست معنی جديدی مييابد تا بتواندنزد مقامات همچنان محبوب باشد؛ به چه حقی خود را سينماگر مستقل ميداند که هيچ دولت محبوب !پرزيدنت خاتمی رابابت بی توجهی به حالش ملامت هم مي کند. ايا فراموش کرده نشريه مشهور کايه دوسينما با پول بانک های سويس که ميخواستند به رژيم جمهوری اسلامی باج بدهند ويژه نامه ای برای او ترتيب داد ودر صفحه نخست همان نشريه هم از همکاری سفير جمهوری اسلامی ؛ به اضافه ی محمد حقيقت سردلال سينمای جمهوری اسلامی؛ وآقای فرخ غفاری مورخ سينما سپاسگزاری شد ؟مگر در ماجرای دعوای او وضرغامی مسئول سينمايی وقت که منجر با تاخير در ارسال طعم گيلاس به کن شده بود. آقای دکتر ولايتی که در طرح ترورهای خارج کشورحضور داشت ؛ به نفع کيارستمی دخالت نکرد؟ تااز اين موقعيت برای سرپوش گذاشتن برجنايات رژيم در خارج ازکشور که بخش کوچکی از آن بعد از محکوميت در دادگاه مي کونوس بر ملاشده بود بهره مند شوند؟ تلگراف تبريک رايزن فرهنگی رژيم به عباس کيارستمی بعد از کسب جايزه سياسی نخل طلای کن؛ وتحت تاثير قرار دادن محکوميت جمهوری اسلامی در دادگاه می کونوس بحدی گوياست که نياز به هيچ توضيح ويا تفسيری ندارد : جناب آقای عباس کيارستمی ؛ با سلام... تبريکات متعددی که از جانب هم ميهنان وديگران به ما ابراز مي شود حاکی از تاثير بسيار مثبت مطرح شدن نام جمهوری اسلامی ايران در سطحی چنين گسترده مي باشد. با احترام رايزن فرهنگی ايران در پاريس سيدحسين هاشمی (دنيای سخن ويژه کن )
البته از ميان سينماگران دولتی فقط عباس کيارستمی نيست که به تازگی به چريک معترض مبدل شده اين روزهاهر نشريه ای سينمايی يا غير سينمايی را که باز مي کنيد با يکی دوتا از اين گونه سينماگران مواجه مي شويد که به نوعی نيشی هم نثار ولی نعمتان خود مي کنند. آقای داريوش مهرجويی هم که فيلم آخرش بمانی روی دستش مانده سرو صدايش در آمده. اوهم بعد از 23 سال متوجه شده که سينمای جمهوری اسلامی از سرتا پايش دولتی است ؛سالن های مخروبه سينما حتی کفاف محصولات محدود وطنی را هم نمي دهد به ر ئيس جمهور محبوب! وفرهنکی التماس می کند که محبت فرموده فيلم آخرش را رويت کنند .بد نيست برخی از گفته ها ونوشته های گذشته ايشان را هم که گويا دچار ضعف حافظه مصلحتی شده اند بيادشان بياوريم. ماهنامه فيلم ويژه صدسالگی سينمارا مي گشاييم ودر سرمقاله آن که به قلم آقای داريوش مهرجويی سردبير ميهمان نگاشته شده چنين مي خوانيم :
در اينجا دين وايدئولوژی مثبت به طورکلی انديشه به مدد مي رسد وجای خالی نياز به هنر واقعی به معنی را پر مي کند اينجا سينما الهی مي شود؛ خط دار مي شود...
آقای محمدرجبی مسئول فارابی نيز در يک کنفرانس مطبوعاتی از وی ستايش می کند واورا بعنوان نمونه يک روشنفکر آگاه به رخ روشنفکرانی که تمکين نمی کنند می کشد و مي گويد:
از مهرجويی سئوال مي شود که تصور نمی کنيد حذف برخی از واکنش های عاطفی نظير بوسه مي تواند به ارزش های هنری يک فيلم لطمه بزند ؟مهرجويی ضمن نفی اين نظريه گفته است :
نشان ندادن بوسه زن ومرد روی پرده سينما ربطی به سياست ها وضوابط وزارت ارشاد ندارد وبيشتر به سابقه فرهنگی وتاريخی ملت ايران بر مي گردد. خود من از کودکی تا کنون؛ هيچگاه شاهد بوسه والدينم در حضور افراد خانواده نبوده ام .
حرف آخر اين که به گمان من همه سينماگران وُسينمابنويسانی که آگاهانه به بقائ اين آدمکشان ياری رساندند به نوعی در جنايات اين رژيم سهيمند چه سينماگرانی نظير مسعود کيميايی که دوفيلم ضيافت وسلطان را به سفارش سعيد امامی وبرای واواک ساخت .چه احمد رضا درويش که عضو موثر واواک است و مسئول گشت ثاراله وسازنده فيلم انتخاباتی رئيس جمهور آزاده! وچه فيلمساز ديگر امنيتی آقای بهروز افخمی که از طرف جناح مشاطه گر درباند مشارکت به مجلس دست نشانده ولی فقيه راه يافت ( وضعيت وسوابق آقای مخملباف که در گروه گشت بلال حبشی درشکار مبارزين وسپردن آنان به جلاد اوين شرکت داشته است که نياز به ياد آوری مجدد ندارد) چه بازيگرانی نظيرعزت اله انتظامی؛يا کارگردانانی نظير رخشان بنی اعتماد وتهمينه ميلانی وسينمابنويسانی مثل نوشابه اميری که باتشکيل ستاد های انتخاباتی ويا پخش اعلاميه واطلاعيه های متوالی ياشرکت درمصاحبه ها وباسوءاستفاده از ساده انديشی وضعف درک سياسی جامعه وگرايششان به هنرمندان؛ آنان رابه سوی حوزه های رای کشاندند وراهی برای بقای رژيم وادامه جناياتش زير عنوان دولت اصلاحات فراهم آوردند وچه سينماگرانی نظير بهمن فرمان آرا( در شرايطی که ده ها فيلم بامشارکت وزارت ارشاد توقيف؛ سانسور ويامعدوم شده اند ؛ سوء تفاهمی که در مورد «خانه ای روی آب» فرما ن آرا برای دستگاه قضايی! پيش آمده بود با ملاقات آقای وزير محترم ارشاد وآقای شاهرودی رفع ورجوع شد) که در فيلمهايشان مستقيما برای بخشی از رژيم تبليغ کردند ويا آنان که با رفتار وگفتار وفيلمهايشان حتی بطور غير مستقيم برای غير انسانی ترين حکومت روی زمين هويت شبه انسانی ساختند . اينان سرنوشتشان با سرنوشت رژيم گره خورده؛ اگر هم انتقاد های کنونی شان از رژيم فرمايشی نباشد از ترس فردا است؛ فردايی که بايد جوابگوباشند اين چنين است که رياکارانه به تکاپو افتاده اند. بايد هوشيار باشيم وآگاه .
بصيرنصيبی‏2003‏/01‏/12


سرآغاز